صدای پا می آید...
هیزم می آورند...
راوی روایت نکن...
زمین خوردن بانو که دیدن ندارد...
قصه ی یتیمی که گفتن ندارد...
من مانده ام و چادر خاکی بانو...
میخ و در و آتش...
غم و اشک و صبر...
چادرم این روزها عجیب بهانه ی صاحبش را می گیرد...
عاشقانه های من و چادرم در این هوای گرم . . . !!...برچسب : نویسنده : man-o-chadoram بازدید : 37